کوششی درشناخت صَهیُونیزم (بخش سوم)

دانش نیک    بینش    نیک    منش نیک

دانشگاه جهانی کوروش بزرگ و دانش سیاسی

کوششی درشناخت صَهیُونیزم

بخش سوم: در گذرگاه تاریخ

یاد آوری: مردمی که به دانش سیاسی آراسته نباشند، در هماوردی با بازیگران شَترَنگِ سیاسی دچار باخت هایی آنچنان خانمانسوز می شوند که نه تنها والامندی خود، بلکه همه هرآنچه را که دارند در گذرگاه باد می گذارند.

برای آراسته شدن به این دانشِ ورجاوند، نخستین بایستگی این است که خود را از هر گونه زنده و باد و مرده باد که ابزاری در دست سیاست کارانِ جهانی است دور نگهداریم و بیاد داشته باشیم که اینگونه زنده باد و مرده بادها، راه بندهای تباه کننده ای هستند که جویندگان دانش را از رسیدن به گوهر راستینِ دانش باز می دارند و آب به آسیاب سیاست بازان جهانی می ریزند. از این رو اگر می خواهیم خود را به این دانش والا آراسته بگردانیم، باید خود را ازهر گونه گرایش یا بیزاری نسبت هر یک از دبستانها{= مکتب ها}ی سیاسی دور نگهداریم تا بتوانیم با چشم بیدار و گوش نافریفتنی، کرانه های پیدا ونا پیدای آن پدیده ی سیاسی را بنگریم و بیخ و بُنَش را آنگونه که هست بشناسیم.

سیونیزم  یکی از دیرینه  ترین پدیده های سیاسی در تاریخ جهان است . بسیاری از پدیده ها و دبستانهای سیاسی مانند بولشویسم – ناسیونالیسم – اینترناسیونالیسم – سوسیالیسم- کمونیسم –مارکسیسم – پاسیفیسم- پوپولیسم – کاپیتالیسم – لیبرالیسم .. و جز اینها، برخی پس از انقلاب فرانسه و برخی پیش یا پس از دو جنگ بزرگ جهانی در بستر تاریخ پدید آمده و جا خوش کرده اند، ولی سیونیسم یا {برگشت به سیون} ریشه در تاریخی دوهزار و پانسد ساله دارد، بنابراین برای شناخت «سیونیسم» نمی توان به آگاهیهای جَسته و گریخته ای که در شاهراهای اینترنتی پراکنده و بیشترینشان به کینه ای اهریمنی نسبت به تبار یهود آلوده هستند بسنده کرد، باید با نگاه ژرف تری به جستجو پرداخت وسرگذشت این مردم را آنگونه که در بِستَر تاریخ رُخ داد به بررسی نشست، برای چنین کاری بهترین بُنمایه ای که فرادست خود داریم همان تورات است، از اینرو ما نیز برای شناخت جایگاه سیون در فرهنگ یهود همین بُنمایه را برگزیدیم. نخستین بایستگی این بود که این کلان ترین نامه ی دینی را بشناسیم و در لابلای این  1388 رویه که سی و نه کتاب را در برمی گیرند کرانه های پیدا و ناپیدای سیونیسم را جستجو کینم.

آنچه که تاکنون دانسته شد این بود که فرهنگ یهود بر سه پایه استوارگردیده و بی گزند از باد و باران روزگار همچنان برپای مانده است:

پایه ی نخست:   همانگونه که مرد همسری برای خود برمی گزیند، {خداوند خدا} یا {یهوه صبایوت} نیز از میان همه ی مردم جهان، فرزندان ابراهیم، از زادمان یعقوب را به همسری خود بر می گزیند و همانند شوهری غیرتمند او را سرپرستی و از آسیب روزگار دورمیدارد: «..زیرا که آفرینندۀ تو که اسمش یَهُوَه صَبایوت است شوهر تو است * و قدوس اسرائیل که بخدای جهان مسمّی است ولّی تو می باشد..» اشعیاء نبی باب 54 آیه 5

بهنگام خواستگاری برای این زناشویی مینوی، خداوند پیمان می بندد که: « این زمین را از نهر مصر تا بنهر عظیم یعنی نهر فرات به نسل تو می بخشم » ..سفرپیدایش باب 15 آیه 18

به یعقوب می گوید: من هستم یَهُوه خدای پدرت ابراهیم و خدای اِسحَق، این زمینی را که تو بر آن خفته ای بتو و ذُریتِ تو می بخشم * و ذُریتِ تو مثل غُبارِ زمین خواهند شد و بمغرب و مشرق و شمال و جنوب مُنتشر خواهی شد و از تو و از نَسل تو جمیع قبایل زمین برکت خواهند یافت* و اینک من با تو هستم و ترا در هر جایی که روی محافظت فرمایم تا ترا بدین زمین باز آورم زیرا که تا آنچه بتو گفته ام بجا نیاورم ترا رها نخواهم کرد..». پیدایش آیه 12های  تا 15

به موسا می گوید:« هرآینه مُصیبَت قوم خود را که در مصرهستند دیدم و استغاثۀ ایشان را شنیدم زیرا غمهای ایشان را می دانم و نزول کردم تا ایشان را از دست مصریان خلاصی دهم و ایشان را از آن زمین به زمین نیکو و وَسیع  بر آورم * بزمینی که بشیر و شهد جاریست* بمکان کنعانیان و حِتّیان و اَموریان و فَرِزیان و حِویان و یَبوسیان..» خروج باب 3 آیه 7

پایه ی دوم : این شوهر آسمانی، درست همانند هرشوهر غیرتمندِ زمینی، آنچه را که از همسرخود چشم دارد توزشمندی{= وفاداری} و ارج گذاشتن به کار و کوشش و مهررزیهای او است، ولی همسر زمینی این شوهر آسمانی که بنی اسراییل باشند، ارج این داد و دهِش خداوندی ندانسته و با رویکرد به خدایان دیگر والامندی خود را از دست دادند وبجای برخورداری از مهرِ شوهر، با خشم خونین درفش او روبرو گشتند..« ای زن زانیه کلام خداوند را بشنو: چونکه نَقد تو ریخته شد و عریانی تو از زنا کاریت با عاشقانت و با همۀ بُتهای رجاساتت و از خون پسرانت که بآنها دادی مکشوف گردید*  لهذا، من جمیع عاشقانت را که بایشان مُتِلذِذ بودی وهمۀ آنانیرا که دوست داشتی با همۀ کسانیکه از ایشان نفرت داشتی جَمع خواهم کرد و ایشان را ازهر طرف نزد تو خواهم آورد و برهنگی ترا بایشان مکشوف خواهم ساخت تا تمامی برهنگی ات را ببینند * و بر تو فتوای زنانی را که زنا می کنند و خونریز می باشند خواهم داد، و خونِ غَضَب و غیرت را بر تو وارد خواهم آورد* و ترا بدست ایشان تسلیم خواهم نمود*  خراباتیهای ترا خراب و عِمارات بلند ترا مُنهَدِم خواهند ساخت و لباست را خواهند کند* و زیورهای زیبای ترا خواهند گرفت و تراعُریان و برِهنِه خواهند گذاشت * و گروهی برتو آورده ترا بسنگها سنگسار خواهند نمود و بشمشیرها پاره پاره ات خواهند نمود* و خانه ی ترا بآتش سوزانده در نظر زنان بسیار بر تو عقوبت خواهند رسانید..حزقیال نبی باب شانزدهم

سخن خداوند از جنس سخنان یاوه نیست که همانند چراغی در گذرگاه باد افروخته باشند، این شوهر آسمانی که دوست دارد در همه جا توانمندیش را بنمایش بگذارد، در اینجا نیزهمسر زمینی را پاد افرهی بسیار سنگین می دهد: « .. چگونه آنکه میان اُمتها بزرگ بود مثل بیوه زن گشته است* چگونه آنکه در میان کشورها ملکه بود خراجگزار گردیده است* تمامی زیبایی دختر صهیون از او زایل شده سرورانش مثل غزالهایی که مَرتعی پیدا نمی کنند گردیده اند… صَهیُون دستهای خود را دراز می کند اما برایش تسلی دهنده ای نیست… خداوند از غَضَبِ خود دختر صَهیُون را بظلمت پوشانده و جلال اسرائیل را بزمین افکنده است.. خداوند تمامی مسکنهای یعقوب را هلاک کرده و شَفِقَت ننموده است.. قلعه های دختر یهودا را درغضب خویش مُنهَدِم ساخته است.. و سلطنت سرورانش را بزمین انداخته بیعِصمَت ساخته است * در حِدَت خَشم خود تمامی شاخ های اسرائیل را منقطع ساخته، دست راست خود را از پیش روی دشمن برگردانده است.. خداوند مثل دشمن شده اسرائیل را هلاک کرده و تمامی قلعه هایش را منهدم ساخته است* یَهُوَه قصد نموده است که حصارهای دختر صَهیُون را مُنهَدِم سازد*  دروازه هایش برزمین فرو افتاده، پشت بندهایش راخورد و خراب کرده است*  مشایخ دختر صهیون بر زمین نشسته خاموش می باشند و خاک بر سر افشانده و پلاس می پوشند.. یَهُوَه آنچه را که قصد نموده است بجا آورده و کلامی را که از ایام قدیم فرموده بود به انجام رسانده و شَفِقَت ننموده است.. فرازهایی از مراثی ارمیاء نبی

پایه ی سوم: ولی این تنها یکی از فروزه های خداوند است که {داد} نام دارد. یهوه صبایوت بیشمار فروزه های دیگری نیزدارد که بخشش یکی از درخشانترین آنها است. همین بخشش خداوندی هنگامی که با مِهرنابِ یَهُوَه به همسر خود بهم می آمیزند سومین شالوده ی بنیادین فرهنگ یهود را پایه ریزی می کنند: « ..مکان خیمۀ خود را وسیع گردان و پرده های مَسکن های تو پَهن بشود، طنابهای خود را دراز کرده میخهایت را مُحکم بساز* زیرا که بطرف راست و چپ مُنتَشِر خواهی شد و ذُریَت تو اُمتها را تَصَرُف خواهند نمود و شهرهای ویران را مَسکون خواهند ساخت* مَترس زیرا خِجِل نخواهی شد و مُشوش مَشو زیرا رسوا نخواهی گردید * چونکه خجالت جوانی خویش را فراموش خواهی کرد و عارِ بیوگی خود را دیگر بیاد نخواهی آورد* و قدوس اسرائیل که بخدای تمامی جهان مُسمّی است ولی تو می باشد*     زیرا خداوند ترا مثلِ زنِ مَهجوره  و رنجیده دل خوانده است و مانند زوجۀ جوانی که ترک شده باشد، خدای تو این را می گوید* زیرا ترا باندک لحظه ای ترک کردم اما برَحمَتهای عَظیم ترا جمع خواهم نمود* خداوند ولّی تو می گوید: بجوشش غَضَبی خود را از تو برای لحظه ای پوشاندم، اما به احسان جاودانی بر تو رحمت خواهم فرمود * زیرا قسم خوردم که دیگر برتو غضب نکنم و ترا عتاب ننمایم * هرآینه کوهها زایل خواهند شد و تَلها مُتِحَرِک خواهند گردید لیکن احسان من از تو زایل نخواهد شد و عهد سلامتی من متحرک نخواهد گردید* خداوند که بر تو رَحمت می کند این را می گوید: ای رنجانیده و مضطرب شده که تسلی نیافته ای ، اینک من سنگهای ترا در سنگ سُرمه نَصب خواهم کرد و بُنیاد ترا در یاقوت زرد خواهم نهاد و مِنارها از لَعل و دروازه هایت را از یاقوت سُرخ و تمامی حدود ترا از سنگهای گران قیمت خواهم ساخت * و جمیع پسرانت از خداوند تعلیم خواهند یافت و پسرانت را سلامتی عظیم خواهد بود* در عدالت ثابت شده  و ازظلم دورمانده دیگر نخواهی ترسید وهم از آشفتگی دورخواهی ماند و بتو نزدیکی خواهد نمود * آنانکه بِضِد تو جمع شوند بسبب تو خواهند افتاد * هرآلتی که بضد تو ساخته شود پیش نخواهد بُرد و هرزبانیرا که برای محاکمه بضد تو بر خیزد تکذیب خواهی نمود * این است نَصیب بندگان خداوند وعدالت ایشان از جانب من.  خداوند می گوید. اشعیاء نبی باب پنجاه و چهارم  آیه های 2 تا 17

این چکیده ی آن چیزی بود که ما از سی ونه کتاب تورات دریافت کردیم. با این آگاهی برمی گردیم به بخش تاریخی تورات تا این سه کرانه از فرهنگ یهود را در گذرگاه تاریخ آن مردم نیز بررسی کنیم.

گفتیم که پس از درگذشت سلیمان یکی از پسرانش بنام رَحُبعام برجای پدر نشست و با زشترین کردارهای دَد مَنِشانه زمینه ی فروپویی مردم خود و دوپاره شدن سرزمینی را که رنج بسیارِ نیاکانش بدست آمده بود فراهم آورد. پی آیندهای بدهنجار این نخستین تجزیه در تاریخ جهان، باید آموزه ای باشد برای تجزیه طلبان سرزمین اهورایی ما تا بدانند که راه برخورد با فرمانروایان ستم پیشه، پاره پاره کردن کشور نیست.

در پایان بخش یکم این پژوهش با یکی دیگراز چهره های زشت تاریخ یهود بنام یَرُبعام آشنا شدیم.  یَرُبعام مرد جنگی و کار آزموده ای بود که در زمان پادشاهی سُلیمان به سرپرستی کارگران یهودی که از تبارافراییم {یکی از دوازده تبار خاندان بنی اسراییل} بودند برگزیده شد، او بزودی دریافت که پادشاهی خاندان داود در پی زشتکاریهای سُلیمان پایدار نخواهد ماند، پس به اندیشه پادشاهی افتاد، سُلیمان این بدانست و در پی کُشتن او برآمد، یَرُبعام به مصر گریخت و تا زمان مرگ سُلیمان در آنجا بماند. هنگامیکه آوازه ی درگذشت سلیمان بشنید، با شتاب به اسراییل برگشت و در شکیم خانه گرفت: « .. و چون تمامی اسراییل شنیدند که یَرُبعام مراجعت کرده است او را بر تمام اسراییل  پادشاه ساختند و غیر از سبط یهودا کسی خاندان داود را پیروی نکرد.».

بدین ترتیب، آن گردباد ویرانگری که در پی زشتکاریهای سُلیمان و پسرش رَحُبعام  پدید آمده بود، کشوریکپارچه ای را که آرمانشهر یک ملت تاریخی بود به دو بخش ستیزنده با یکدگر پاره کرد، ده تبار از دوازده تبار بنی اسراییل که یَرُبعام را به پادشاهی برگزیده بودند در بخش شمالی، کشوری جدا سر بنیاد گذاشتند و همان نام تاریخی «اسراییل» را برای کشور خود نگهداشتند و شهرزیبا و باستانی شکیم را که در 23 مایلی اورشلیم بود پایتخت کشور خود کردند. شهری که در نوشته های تاریخی گاهی سامره و امروزه نابلُس نامیده می شود.

بخش نیمروزی{ = جنوبی} که زیر فرمانروایی رَحُبعام مانده بود، چون تنها خاندان یهودا و بنیامین درآن مانده بودند کشور یهودا نام ‌گرفت واورشلیم که پیشتر پایتخت همه آن سرزمین باستانی بود، اینک پایتخت این کشور کوچک و نو بیناد شد.

بدین ترتیب آن سرزمین باستانی که آرمانشهر ابراهیم و اِسحَق و یعقوب و موسی بود، به دو بخشِ  ستیزنده پاره گردید. این پاره گی که تَنِش های مرگباری را در پی آورد، آغاز فروپویی بنی اسراییل، و روزگارِ بد هنجاری بود که بیش از دو هزار سال بدرازا کشید.

یَرُبعام اگرچه از سوی ده تبار از دوازده تبار اسراییل به پادشاهی اسراییل{ این کشور گاه افراییم هم نامیده شده است} برگزیده  شده بود، ولی همواره از این نگران بود که مبادا مردم از روی ناگزیری، به شهریاری رَحُبعام تن داده و پادشاهی را به خاندان داود برگردانند. این نگرانی از آنجا سرچشمه می گرفت که مردم  ناچار بودند برای نیایش واجرای آیین های دین به خانۀ خدا که در اورشلیم بود بروند، پس برای اینکه آنان را از چنین نیایشی بی نیاز بگرداند: « دو گوسالۀ طلا ساخت و بایشان گفت برای شما رفتن تا اورشلیم زحمت است!! هان ای اسراییل خدایان تو که ترا از زمین مصر بر آوردند..یکی از این دو گوساله را دربیت ئیل گذاشت {شهری باستانی در نزدیکی اورشلیم} و دیگری را در دان { نام پنجمین پسر یعقوب از یکی از زنان مُتعه، که سپس تر بخشی از زمینهای میان افراییم و یهودا از آنِ خاندان او شد} قرار داد* و این امر باعث گناه شد، و قوم پیش آن یکی تا دان می رفتند!!* و خانه ها در مکانهای بلند ساخت و..  کتاب اول پادشاهان- باب دوازدهم آیه 26 تا 31

 شگفت انگیز است که این مردم هیچ یادی ازموسی و فرمان یَهُوَه نمی کنند که گفت:     «.. من هستم یَهُوَه خدای تو که ترا از زمین مصر و از خانۀ غلامی بیرون آوردم* ترا خدایان دیگرغیر از من نباشد* صورتی تراشیده و هیچ تِمثالی از آنچه بالا در آسمانست و از آنچه پایین در زمین است و از آنچه درآب زیر زمین است برای خود مَساز*  نزد آنها سُجده مکن و آنها را عبادت مَنما زیرا من که یَهُوَه خدای غیورهستم که انتقام گناه پدران را از پسران تا پشت سیم و چهارم ازآنانیکه مرا دشمن دارند می گیرم..سفر خروج باب بیستم آیه های 2 تا 6

مردمی که آنگونه دلیرانه در برابر ستمکاریهای رَحُبعام پسرِ بدکارسلیمان بالا برافراشته و فرستاده ی باژ ستان او را زیر باران سنگهای برآمده از خشم خود کُشتند، اینک در برابرزشتکاریهای کسی که خود به پادشاهی برگزیده اند اینگونه خموش می نشینند و رهنمودهای ویرانگرانه اش را بجان می خرند.. بهر روی یَرُبعام با تبهکاریهای خود فرزندان ابراهیم را به گوساله پرستی واداشت و گوشِ جان براین پیام نیاکان ببست که: «.. ای اسرائیل بشنو، یَهُوَه، خدای ما، یَهُوَه واحِد است. پس یَهُوَه خدای خود را به تمامی جان و تمامی قوت خود مُحِبَت نما* و این سُخنانیکه من امروز ترا امرمی فرمایم بر دل تو باشد* و آنها را به پسرانت بِدِقَت تعلیم بده و حِینِ نشستنت در خانه و رَفتَنَت براه و وقت خوابیدن و برخاستنت از آنها گفتگو کن * و آنها را بر دست خود برای علامت ببند و در میان چشمانت عصا باشد*  و آنها را بر باهوهای درِ خانه ات {پاشنه در} و بر دروازه هایت بنویس.. سفر تثنیه باب ششم آیه ی 4 تا 9

در آن آشفته بازار سیاسی و تاراجِ دکانداران دین که برادران خون یکدگر بر زمین می ریختند، و توانمندان جز مال اندوزی و زیاده خواهی اندیشه ی دیگری بسرنداشتند، بسیاری ازانبیاء بنی اسراییل که در تاریخ مردم آن سرزمین نامهای بزرگ دارند یکی پس از دیگری بالا برافراشتند و با زبانهای تند و تیز و دراز، توانمندان و دینکاران و سیاست پیشگانِ بدکار را بباد نکوهش گرفتند تا مگر ازآنهمه زشتکاریها که زمینه ی فروپاشی خاندان بزرگ اسراییل را فراهم می آورد، جلو گیری کنند. اینها آزاده  مردانِ فرهیخته ای بودند که مانند بزرگان روزگارِما با هر گونه بهره کشی دینی یا سیاسی سر ناسازگاری نشان می دادند و می کوشیدند تا مردمِ خود را بسوی بهروزگاری رهنمون شوند.

عاموس نبی که خود را چوپانِ ساده ای می دانست از آنهمه بد هنجاریهایی که دین کاران و سیاست پیشگان و توانمندانِ سیه دل، در راه بهره کشی ازهم تباران اوفراهم آورده بودند به هراس افتاد وخروش خشم خود را همانند تازیانه ای بر پیکراین دین کارانِ خدا فروش، پادشاهان بدکاره، و توانمندانِ فرو مایه ای که از درد و بیچارگی مردم بیمی بدل راه نمی دادند فرود آورد: «.. بنا براین چون مسکینان را پایمال کردید و هدایای گندم از ایشان گرفتید: خانه ها را ازسنگهای تراشیده بنا خواهید نمود اما درآنها ساکن نخواهید شد، تاکستانهای دلپسندغَرس خواهید کرد، ولیکن شراب آنها را نخواهید نوشید.. وای برآنان که در صَهیُون ایمن، و در کوهستان سامره مطمئن هستند.. که بر تَختهای عاج می خوابید و بر بِسترها دراز می شوید، و برّه ها را از گلّه ها و گوساله ها را از میان حَظیره ها {جایی که برای چارپایان درست میکنند تا از سرما و گرما دورباشند} می خورید… که با نغمۀ بَربَط می سرایید وآلات موسیقی را مثل داود برای خود اختراع می کنید و شراب را از کاسه می نوشید و خویشتن را به بهترین عطریات تدهین می نمایید ..  خداوند می گوید: من ازعیدهای شما نفرت و کِراهت دارم .. اگر چه قربانیهای سوختنی و هدایای آردی خود را برای من بگذرانید آن را نخواهم پذیرفت..آهنگ سرودهای خود را ازمن دورکنید .. زیرا نَغمۀ بربط های شما را گوش نخواهم کرد..

این کلام را بشنوید که خداوند آن را بِضِد شما ای بنی اسراییل و بِضِد تمامی خاندانی که از زمین مِصر بیرون آوردم تَنَطُق نموده می گوید: من تنها شما را از تمامی قبایل زمین شناختم{نسبت به دیگران برتری دادم}،  پس عقوبت تمام کاهنانِ شما را بر شما خواهم رساند…  شیر غرش کرده است کیست که نترسد.. خداوند می گوید: آنانکه ظُلم وغارت را در قصرهای خود ذخیره می کنند، راست کرداری را نمی دانند* بنا براین خداوند یَهُوَه چنین می گوید: دشمن بهر طرفِ زمین تو خواهد بود و قوتِ ترا از تو بزیر خواهد کشید، و قصرهایت تاراج خواهند شد* … خداوند یَهُوه به قدوسیت خود قسم خورده است که اینک ایامی بر شما خواهد آمد که شما را با غُلها خواهند کشید و باقی ماندگان شما را با قلابهای ماهی..ای خاندان اسراییل این کلام را که برای مرثیه برشما می خوانم بشنوید* دختر باکره اسراییل افتاده است و دیگر برنخواهد خاست، بر زمین خود انداخته شده و احدی نیست که او را برخیزاند.. بنا براین خداوند یَهُوَه خدای لشکرها چنین می گوید: درهمۀ چهارسوها نوحه گری خواهد بود و درهمۀ کوچه ها وای وای خواهند گفت*  فلاحان را برای ماتم، و آنانیرا که مرثیه خوانی آموخته اند برای نوحه گری خواهند خواند.. برگزیده هایی از سخنان عاموس نبی از باب 1 تا 9

همانگونه که پیشتر نیز گفتیم، سخنان عاموس نبی را می توان زیر بنای مسیحیت بشمارآورد. این نگرشی است دگرگونه بر بُنیادِ دین، و تازیانه ای که کاخِ سد ستون دینکاران بی دین را بلرزه در آورد و خواب را در چشمان خدا فروشان کاخ نشین شکست. این چوپان که کار گله داری را رها کرده و به کار مردم داری  پرداخته بود، کاری کرد که هزاره ها پس از او ویکتورهوگو و تولستوی کردند، او  دینداری را از جشنهای چاپلوسانه برای خدا،  کشتن جانداران بیگناه برای خدا، تاراج مغزها در راه خدا، گُسترش پندارهای بیهوده برای خدا جدا کرد و با تازیانه ی زبان، وجدانهای خفته ی دین کاران و سیاست پیشه گان و بازاریان سیه دل را تکان داد ..

یکی از دردناکترین پیشگوییهای او در دوره ی خودش رُخ داد: « .. خداوند چنین می گوید: چنان که شبان، دو ساق یا نرمۀ گوش را از دهان شیر رها می کند، همچنان بنی اسراییل، که در سامره در گوشۀ بِستری و در دمشق در فراشی ساکنند، رهایی خواهند یافت.. خانه های عاج تلف خواهند شد و خانه های عظیم مُنهدم خواهند گردید..». کتاب عاموس نبی – بای سوم آیه 12

در سال 733   افراییم {یا همان کشور اسراییل} با سوریه هم پیمان شد و هراسی بزرگ برای کشور جوان یهودا که برادر خود بود فراهم آورد. دولت یهودا از دولت آشور در خواست یاری نمود، شَلمُنّاسَر پادشاه آشور سپاه کشید و بر دمشق چیره شد، و سراسر سوریه و صُور و فلستین و اسراییل را باژگزارخود کرد. و چون بدانست  که هوشع پادشاه اسراییل سرازفرمان او بر تافته و در یاری گرفتن از مصر می کوشد، بر آن شد تا بار دیگر اسراییل رابکوبَد، ولی پیش از آنکه بتواند آهنگ خود را بکردار درآورد، رخت از جهان برکشید و تخت پادشاهی را به شاروکین {سارگون} سپرد، شاروکین  به اسراییل لشکر کشید و پس از سه سال پیرامون بندی، شهر باستانی سامره را گشود و پس از ویرانیهای بسیار، پادشاه را به همراه 000/200  تن از مردم اسراییل به اسیری برد و در کارهای گوناگون به  بردگی گُماشت.

در گرماگرم آن آشفته بازاری که شاهان بدکاره از یکسو و دکانداران دین از سوی دیگر زندگی مردم را بتاراج گرفته بودند، یکی دیگراز نامدارترین انبیاء یهود بنام اشعیاء بپا خاست و آتشفشانی از نکوهش و سرزنش را بر سرزشتکاران فرو ریخت.

اشعیاء تنها یک نبی اندرزگو نبود، او بینشور ژرف نگری بود که فروپاشی سامانه ی سیاسی کشور کوچک یهودا را در برابر سپاهیان آهن پوش آشور به روشنی می دید و یاری جویی از کشور لرزان مصر را تکیه بر دیوار نیم شکسته می دانست، از این رو آحاز و حزقیا {پادشاهان یهودا} را اندرز می داد که از جنگ بد فرجامی که میان آشور و افراییم  در گرفته خود را دور نگهدارند.

حزقیا در سال 726 پیش از میلاد هنگامی که بیست و پنجساله بود بر تخت پادشاهی یهودا نشست وتا سال 698 فرمانروایی کرد. او از پادشاهانی است که در پرتو خِرَد و اندیشه ی نیک، در همه ی آن دوران بیست و نه ساله ی فرمانروایی آنچنان با نیک مَنِشی رفتار نمود که گزارشگران تورات را به ستایش از کرد وکار خود برانگیخت: « .. آنچه در نظر خداوند پسند بود موافق هرچه پدرش داود کرده بود بعمل آورد* او مکانهای بلند را برداشت تماثیل { سنگ نگاره ها – تندیس ها} را شکست و اشیره را قطع نمود{ اشیره تندیس چوبی  زنخدای صیدونیان بود که پرستندگانش نیایشگاهی در جاهای بلند برایش می ساختند و آیین های خونین بجا می آوردند}. ومار برنجین را که موسی ساخته بود خرد کرد..».

این مار برنجین را موسی زمانی ساخت که بنی اسراییل پس از بیرون آمدن از مصر، در پیشگاه او و یَهُوَه صبایوت گِله گزاری آغاز کردند که: « .. ما را  از مصر چرا برآوردید تا در بیابان بمیریم، زیرا نان نیست و آب هم نیست و دل ما از این خوراک سخیف کراهت دارد… پس خداوند مارهای آتشی در میان قوم فرستاد قوم را گزیدند و گروه کثیری از اسراییل مُردند*  قوم نزد موسی آمده گفتند گناه کرده ایم زیرا که بر خداوند و بر تو شکایت آوردیم پس نزد خداوند دعا کن تا مارها را از ما دور کند و موسی بجهة قوم استغاثه نمود* و خداوند بموسی گفت مار آتشینی بساز و آنرا بر نیزۀ بردار و هر گزیده شدۀ که بر آن نظر کند خواهد زیست* پس موسی مار برنجینی ساخته بر سر نیزه بلند کرد و چنین شد که اگر مار کسی را گزیده بود بمجرد نگاه کردن برآن مار برنجین زنده می شد*..».

این مار برنجین تا زمان حزقیا برپا بود. نکته ی دیگری که در اینجا شایان یادآوری است اینکه بنی اسراییل، از همان آغازِ دوران بیابانگردی که پس ازبیرون آمدن از مصر به آن دچار گشتند، بارها و بگونه های بسیار از پَرَستِش خدایان بیگانه و بویژه پَرَستِش خدایان ساخته شده از سنگ و چوب بازداشته شدند، ولی دانسته نیست که خُرافه باوری لایه از نیازهای روان آدمی است! و یا بنی اسراییل گوشی برای دهان موسی نبودند، وگرنه می بایست بیاد می آوردند که در پای کوه سینا و در دل آن بیابان بی فرسنگ به آنان گفته شد:« ..آنچه را که من امروز بتو امر می فرمایم نگاه دار، اینک من از پیش روی تو اموریان و کنعانیان و حِتیّان و فَرِزِیان و حِوّیان و یَبُوسیان را خواهم راند * با حذر باش که با ساکنان آن زمین که تو بدانجا می روی عهد نبندی مبادا در میان شما دامی باشد* بلکه مذبحهای ایشان را منهدم سازید و بتهای ایشان را بشکنید و اشیریم را قطع کنید* زنهار خدای غیر را عبادت منما زیرا یهوه که نام او غیور است خدای غیور است *..».

ولی بنی اسراییل بجای اینکه خود را از خرافه های دینی دور نگهدارند، درچنان ژرفایی ازخرافه باوری در افتادند که فرزندان خود را نیز درراه خدایان پنداری به آتش نابخردیهای دینی سوزاندند.« .. از این جهة که بنی اسراییل به یَهُوَه خدای خود که ایشان را از زمین مِصر بیرون آورده بود گناه ورزیدند و از خدایان دیگر ترسیدند* و در فرایض اُمتهاییکه خداوند ازحُضور بنی اسراییل اخراج نموده بود و در فرایضی که پادشاهان اسراییل ساخته بودند سلوک نمودند*  و بنی اسراییل بخلاف یَهُوَه خدای خود کارهایی را که درست نبود مخفیانه انجام می دادند و در جمیع شهرهای خود از بُرجهای دیدبانان تا شهرهای حصاردار، مکانهای بلند برای خود ساختند*  تماثیل { سنگ نگاره ها و بتها} و اشیریم { تندیس های زنخدایان صیدون} برهر تَلِ بلند و زیر هر درخت سبز برای خویشتن ساختند* و در آن جایها مثل اُمتهاییکه خداوند از حُضورایشان رانده بود در مکانهای بلند بخور سوزاندند و اعمال زشت بجای آوردند و خشم خداوند را برانگیختند * وبُتها راعبادت نمودند که درباره آنها خداوند بایشان گفته بود این کار را مکنید*.. اما ایشان اطاعت ننموده گردنهای خود را مثل گردنهای پدران ایشان که به یَهُوَه خدای خود ایمان نیاوردند سخت گردانیدند*..». کتاب دوم پادشاهان باب هفدهم آیه 7 تا 14

تا اینکه پادشاه نیک منشی بنام حزقیا بر سر کار آمد و چنانچه دیدیم زنخدای اشیریم و همه دیگر خدایانِ ساخته شده از سنگ و چوب، و مار برنجینی را که موسی در بیابان ساخته بود، همه را درهم شکست تا مردمِ خود را از چنگال دیو خرافات و خدایان پنداری رهایی بخشد…« .. او بر یَهُوَه خدای اسراییل توکل نمود و بعد از او از جمیع پادشاهان یهودا کسی مثل او نبود و نه از آنانیکه قبل از او بودند*  و بخداوند چسبیده ازپیروی او انحراف نورزید و اوامری را که بموسی امر فرموده بود نگاه داشت* و خداوند با او می بود و به هرطرف که رو می نمود پیروزمی گشت* حزقیا برپادشاه آشورعاصی شده او را خدمت ننمود* او فلسطینیان را تا غَزَّه  و حدودش از بُرجهای دیده بانان تا شهرهای حصار دار شکست داد*  در سال چهارم پادشاهی او شَلمَنّاسَر پادشاه آشور به سامره آمد و آن را محاصره کرد* و پس از سه سال اسراییل را به آشورکوچانیده ایشان را در حلح {جایی در سر زمین آشور} و خابور { نام رودی است که در جنوب شرقی بابل و سرزمین سوریه جاری است}  و نهر کوزان و در شهرهای مادیان برده سکونت داد».

با اینهمه هنگامی که اورشلیم از سوی سِناخریب پادشاه آشور پیرامون گیری شد به حزقیا پادشاه یهودا اندرز داد که پایداری کند و در برابر سپاه آشور سپر نیفکند، آنچه که در پی آمد نشان داد که اشعیاء نبی از حِزقیا پادشاه یهودا و سِناخریب پادشاه آشور بینشی ژَرف تر و خِردی برتر داشت. سپاهیان آهن پوش آشور دور تا دور اورشلیم را پیرامون بندی کرده و راه رساندن خواربار را به روی مردم شهر بستند، ولی پیش از آنکه بتوانند آسیبی به مردم شهر برسانند خود دچار آسیبی بزرگ گشتند و بناچار با پشت سر گذاشتن پیکر بیجانِ شمار بزرگی از جنگاوران خود به نینوا برگشتند.

دست کشیدن ناگهانی سِناخریب از پیرامون گیری اورشلیم نشاندهنده ی بینش ژرف او بود، ازهمین روی نزد شاه و مردم یهودا از گرامیداشت ویژه ای برخوردار گردید، اگر چه تلخی نفرینی که در سخنان اشعیاء نهفته است تا اندازه ی زیادی از شکوه ادیبانه ی سخنان او می کاهد با اینهمه زخمِ زبانش  تازیانه ای است که بروجدان زشتکاران زده می شود و دوست و دشمن را وامیدارد تا کلاه گرامیداشت در برابرش از سر بردارند: «.. خداوند می گوید: ازکثرت قربانیهای شما مرا چه فایده است. از قرباینهای سوختنی قوچها و از پیه پرواریها سیرشده ام و بخون گاوان و بره ها و بُزها رغبت ندارم* وقتیکه می آیید تا بحضورمن حاضرشوید، کیست که این را ازدست شما طلبیده است که در بار مرا پایمال کنید* هدایای باطل دیگر میاورید  بخور نزد من مکروه است و غرّه ماه{نخستین روز ماه – آغاز ماه} و سَبَت{دست از کار کشیدن و گرامیداشت روز شنبه که نزد یهودیان از بایستگی بسیار برخوردار است} و دعوت جماعت نیز، گناهرا با مَحفِل مقدس نمی توانم تحمل نمایم* غرّه ها و عیدهای شما را جان من نفرت دارد، آنها برای من بارِ سنگین است که از تحمل نمودنش خسته شده ام* هنگامی که دستها ی خود را دراز می کنید چشمان خود را ازشما خواهم پوشاند، و چون دعای بسیار می کنید اجابت نخواهم نمود زیرا که دستهای شما پر ازخون است*  خویشتن را شُسته طاهر نمایید و بدی اعمال خویش را از نظرمن دور کرده از شرارت دست بر دارید*  نیکو کاری را بیاموزید و انصاف را بطلبید، مظلومان را رهایی دهید، یتیمان را دادرسی کنید و بیوه زنان را حمایت نمایید.. کتاب اشعیا نبی باب اول

 «.. زیرا اینک خداوند یَهُوَه صَبایُوت پایه و رُکن را از اورشلیم و یهودا، یعنی تمامی پایۀ نان و تمامی پایۀ آب را دور خواهد کرد* و شجاعان و مردان جنگی و دلاوران و انبیاء و مشایخ را * و اطفال را بر ایشان حاکم خواهم ساخت و کودکان بر ایشان حکمرانی خواهند نمود* و قوم مظلوم خواهند شد و هرکس از دست دیگری و هر شخص ازهمسایۀ خویش.. و اطفال بر پیران، و فرومایگان بر شریفان تَمَرُد خواهند نمود*  زیرا اورشلیم ویران و یهودا مُنهدم گشته است *  از آنجهة که زبان و اعمال ایشان بضّد خداوند می باشد تا چشمان جلال او را بتنگ آورند.. وای بر شریران که ایشان را بدی خواهد بود چونکه مکافات دست ایشان بایشان کرده خواهد شد* و اما قوم من کودکان بر ایشان ظلم می کنند و زنان بر ایشان حکمرانی مینمایند..یهوه صَبایوت در گوش من گفت بدرستیکه خانه های بسیار خراب خواهند شد و خانه های بزرگ و خوشنما غیرمسکون خواهند گردید*  قوم من بسبب عَدمِ معرفت اسیر شده اند.. خشم خداوند بر قوم خود مشتعل گشته و دست خود را بر ایشان دراز کرده ایشان را مُبتلاساخته است… کوهها بلرزیدند و لاشه های ایشان در میان کوچه ها مثل فضلات گردیده اند.. و واقع می شود که بعوض عطریات عُفونت خواهد بود و به عوض کمربند ریسمان، و به عوض مویهای بافته کچلی و به عوض سینه بند زنار پلاس و به عوض زیبایی، سوختگی خواهد بود* مردانت بشمشیر و شجاعانت در جنگ خواهند افتاد * و دروازه های وی ناله و ماتم خواهند کرد و او خراب شده بر زمین خواهد نشست… برگزیده ای از سخنان اشعیاء نبی از باب های گوناگون

سرانجام چنانچه بینشوران یهود پیش بینی می کردند، زمان ویرانی بزرگ و دوران اسارت بنی اسراییل فرا رسید:

 « .. واقع شد که نبوکد نَصَر پادشاه بابل با تمامی لشکر خود در روز دهم ماه دهم از سال نهم سلطنت خویش به اورشلیم برآمد و درمقابل آن اردو زد.. در روز نهم آن ماه قحطی در شهر آنچنان شد که برای اهل زمین نان نبود* پس در شهر رِخنه ساختند و تمامی مردان جنگی در شب از راه دروازه که در میان دو حِصار نزد باغ پادشاه بود فرار کردند..کلدانیان پادشاه را تعاقب نموده در بیابان اریحا باو رسیدند و تمامی لشکراو پراکنده شدند.. پس پادشاه را گرفته او را نزد پادشاه بابل آوردند،  پسرانِ صَدقیا پادشاه را پیش روی او کُشتند و چشمان صدقیا را کندند و او را بزنجیر بسته به بابل آوردند… خانۀ خداوند و خانۀ پادشاه را سوزاندند و همۀ خانه های اورشلیم وهر خانۀ بزرگ را به آتش سوزاندند .. حِصارهای اورشلیم را بهرطرف مُنهَدِم ساختند و بقیه جمعیت را به اسیری بردند.. و ستونهای برنجی را که در خانۀ خداوند بود و پایه ها و دریاچۀ برنجی را که در خانۀ خداوند بود شکستند و برنج آنها را ببابل بردند*  و دیگها و خاکدانها و گلگیر ها وقاشقها و تمامی اسباب برنجی را که با آنها خدمت می کردند بردند*  ومجمرها  و کاسه و آنچه را که از طلا بود و نقره را بردند.. پس یهودا از ولایت خود به اسیری رفتند… دوم پادشاهان باب 25

در اینجا به بررسی خود از تورا ت پایان می دهیم و در بخش چهارم سرگذشت بنی اسراییل را از راه دیگر بنمایه های دانشی پی خواهیم گرفت.

پاینده ایران – هومر آبرامیان

نظر شما در مورد این نوشته چیست؟

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

تصویر توییتر

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Twitter خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s

%d وب‌نوشت‌نویس این را دوست دارند: